الانکه ساعت ازپنج صبح روز جمعه گذشته
الان که من هنوز نخوابیدم
خوابمنبرده یعنی
از گرسنگی اونم در اوج خستگی
الانکه دهنم و گلوم.پره از عطر خشره کش
الان که اهنگی از یانتیرسن که داره پخش میشه
الانکه من دارم دارمجون دادن یک سوسکمیبینم از پس جولان دادنهای آخرش
که شاید از روی آخرینتلاش ها برای زنده موندن و یا آخرین لذت ها از زندگی
دقیقا همین الان
اره
من دارم تو هپچین وضعیتی به اینفکرمیکنم که یکسوسک دوس داره با ه کش بمیره یا دمپایی
حقیقتش بیشتر اینکه دارم اخرینجولان هاش تماشا میکنم و حتی وقتایی که میره تو اتاق و تماشاش میکنم
دقیقا برای فهمیدن همین سوال
اخه واقعا هرکدومش فلسفه خودش داره
اگه ددس دلشته باشه با ه کش بمیره
هرچند که با زجرکش شدن اما بازهم امید به نجات براش باقی میونه
پس اون سوسک میشهگفت سوسک امیدواری بوده و از بد روزگار یک ادم احمقمث من دیدسش و دخلش اورده
اما اگه بخواد بادمپایی بمیره
یعنی که فقط میخواد تمومبشه
زود و تمام و سریع
بدون دردی توامان
البته ترجیحا با دمپایی ای غیر ابری
چون اینجوری شوخی شوخی دهن بدبخت فقط سرویس میشه اونمبا زجرکش شدنی با تاخیر زیاد
حقیقتش جوابی وجود نداره
چون نمیتونم خودمجای سوسکه بزارم
چون از هیچی زندگیش خبر ندارم
اما اگه خودم جاش بودم
نمیدونمواقعا نمیدونمجدی میگم
با تمومهمزاد پنداری ای که سعی میکنمباهاش بکنم
ولی جفتش مزخرفه واقعا
بیشتر از هرچیزی اخه اینحس بهم دست میده که با انتخاب هرکروماز راه ها بعدها تحلیلمخواهند که اامیدوار بوده یا ناامید و منواقعا اسنقضاوتنمیخوام
فی الواقع نمیدونم سوسکها هم درخواب میتونن بمیرنیا نه
اما بازهم ترجیحمیدادم درخواب بمیرم
گور بابای ه کش و دمپایی
و البته بی خوابی
درباره این سایت