نمیدونم این هم وعده سر خرمن باشه مث بقیه وعده هام یا نه
ولی خب از اونجاایی که ۶ سال گذشته از رفتنم به بندر
و حالا دارم برمیگردم دوباره به مشهد
برای یکشروع دیگه
حسمیکنم وبلاگ همدوباره براماحیا بشه
چون فکرمیکنم تو مشهد بیشتر حرف برای گفتن دارم
چون تو مشهد بیشتر به خودمنزدیکم
به نوشتن
به زندگی
پ.ن:امیدوارم وعده سرخرمن نباشه
نه به خودم
نه به وبلاگ
هرکسی باید به نوعی بنویسه
نوشتن فقط با قلم نیست
با دیدن میشه نوشت
با بوکردن میشه نوشت
با چشیدن میشه نوشت
با حس کردن میش نوشتت
قریبا با هرچیزی میشه نوشت
ولی باید نوشت
تا فراموش نکنیم
فراموش نکنیم که باید شکرگزار باشیم
فراموش نکنیم که کجا بودیم،چیکار میکردیم و چیکار میخوایم بکنیم
حرف از کلیشه نیست
سخن مذهبی و نصیحت های احمقانه هم حتی
حرف از راحت نفس کشیدنه
آرامش داشتن
حس خوب داشتن
وقتی اساس تلاش کردنه و به نوعی قراردادی منطقی
نوشتن و درست نوشتن ما میشه همون تلاش
پس بنویسیم و بنویسیم و بنویسیم
تا روزی که حفظ بشیم و فراموشمون نشه
که عشق و حس خوب داشتن سخت بدست میاد و راحت از دست میره و نگهداریش نیاز به مراقبت داره
و به همین راحتی نیست
از جمله شکرگزاری داشتنش
یا به قول مهستی
بیا بنویسیم روی برگ،روی آب،توی دفر موج،رو دریا
بیابنویسیم که خدا ته قلب آینست
مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینست.
الانکه ساعت ازپنج صبح روز جمعه گذشته
الان که من هنوز نخوابیدم
خوابمنبرده یعنی
از گرسنگی اونم در اوج خستگی
الانکه دهنم و گلوم.پره از عطر خشره کش
الان که اهنگی از یانتیرسن که داره پخش میشه
الانکه من دارم دارمجون دادن یک سوسکمیبینم از پس جولان دادنهای آخرش
که شاید از روی آخرینتلاش ها برای زنده موندن و یا آخرین لذت ها از زندگی
دقیقا همین الان
اره
من دارم تو هپچین وضعیتی به اینفکرمیکنم که یکسوسک دوس داره با ه کش بمیره یا دمپایی
حقیقتش بیشتر اینکه دارم اخرینجولان هاش تماشا میکنم و حتی وقتایی که میره تو اتاق و تماشاش میکنم
دقیقا برای فهمیدن همین سوال
اخه واقعا هرکدومش فلسفه خودش داره
اگه ددس دلشته باشه با ه کش بمیره
هرچند که با زجرکش شدن اما بازهم امید به نجات براش باقی میونه
پس اون سوسک میشهگفت سوسک امیدواری بوده و از بد روزگار یک ادم احمقمث من دیدسش و دخلش اورده
اما اگه بخواد بادمپایی بمیره
یعنی که فقط میخواد تمومبشه
زود و تمام و سریع
بدون دردی توامان
البته ترجیحا با دمپایی ای غیر ابری
چون اینجوری شوخی شوخی دهن بدبخت فقط سرویس میشه اونمبا زجرکش شدنی با تاخیر زیاد
حقیقتش جوابی وجود نداره
چون نمیتونم خودمجای سوسکه بزارم
چون از هیچی زندگیش خبر ندارم
اما اگه خودم جاش بودم
نمیدونمواقعا نمیدونمجدی میگم
با تمومهمزاد پنداری ای که سعی میکنمباهاش بکنم
ولی جفتش مزخرفه واقعا
بیشتر از هرچیزی اخه اینحس بهم دست میده که با انتخاب هرکروماز راه ها بعدها تحلیلمخواهند که اامیدوار بوده یا ناامید و منواقعا اسنقضاوتنمیخوام
فی الواقع نمیدونم سوسکها هم درخواب میتونن بمیرنیا نه
اما بازهم ترجیحمیدادم درخواب بمیرم
گور بابای ه کش و دمپایی
و البته بی خوابی
درباره این سایت